چند لینک – کافه هایک


جورج ویل شواهد زیادی برای این ادعا ارائه می دهد که “دولت بایدن مترقی ترین دولت در تاریخ ایالات متحده است.” قطعه:

بایدن پس از ایجاد بدترین تورم در 40 سال گذشته، خودروهای برقی چینی را (از طریق تعرفه 100 درصدی) ممنوع کرد. این امر باعث می‌شود خودروهای الکتریکی ساخت ایالات متحده برای اکثر مصرف‌کنندگان بسیار گران باشد و به بایدن دلیلی برای ادامه دادن یارانه به خریداران می‌دهد. خودروسازان تحت حمایت ایالات متحده قیمت ها را افزایش خواهند داد و به بایدن این امکان را می دهد که آن را «صنعتی سازی مجدد» بنامد. اگر یارانه‌ها انجام شود، این «رشد» ساخت مصنوعی (چون دولت یارانه آن را پرداخت می‌کند) متوقف می‌شود، بنابراین نمی‌شود.

مترقی ها بر مشاغل محافظت شده یا ارائه شده توسط دولت تمرکز می کنند، به ویژه پس از “شوک چین” در سال های 2000-2015، اگرچه اکونومیست این شوک فرضی را “بی اهمیت” می نامد: “یک حد بالای احتمالی برای از دست دادن مشاغل ایالات متحده … حدود 2 میلیون است. این کسری کوچک از اندازه نیروی کار است (130 میلیون در سال 2000). در طول آن دوره، مردم حدود 900 میلیون بار شغل خود را ترک کردند… اکثریت قریب به اتفاق دوباره به سرعت شغل پیدا کردند… “علیرغم برخی مشکلات محلی، شوک چین واقعاً ضربه ای است در گرد کردن نیروی کار ایالات متحده به عنوان یک کل.” آدام پوسن از موسسه پترسون می گوید.

«شوک» موهبتی است که مدام بهانه‌ای به مترقی‌ها می‌دهد تا از طریق «مشارکت‌های دولتی» اقتصاد را اجتماعی کنند. بایدن (به کریس ادواردز از مؤسسه کاتو اشاره می‌کند) در حالی که «تخفیف‌های مالیاتی» را برای «بیگ فارما» و «بیگ اویل» محکوم می‌کند، تریلیون‌ها دلار برای «نیمه‌رسانای بزرگ، باد بزرگ، خورشیدی بزرگ، باتری بزرگ، خودروساز بزرگ، سودمندی بزرگ» حمایت می‌کند. “

خودروسازان اکنون بنگاه‌های دولتی هستند که سرمایه‌گذاری‌های آتی و تصمیمات مربوط به محصول توسط دولت دیکته می‌شود. مترقیان قرن بیست و یکم پوسته بخش خصوصی (سابق) را به عنوان ضمیمه دولت حفظ می کنند، اما تمام بقایای خودمختاری خصوصی تابع فوریت «وجودی» کربن زدایی است. همه چيز نگرانی دولت

جیک سالیوان – فنی و مشاور امنیت ملی بایدن؛ در واقع، یک دانشمند دوره‌گرد بدون مرز – می‌گوید که دولت با پرداخت تریلیون‌ها دلار «برنده و بازنده را انتخاب نمی‌کند»، بلکه فقط «بخش‌های حیاتی برای رفاه ملی ما» را انتخاب می‌کند. این یک تمایز بدون تفاوت است زیرا “رفاه” شامل می شود همه چيز.

فیزیکدان استفن کونین همیشه – همانطور که هنوز هم انجام می دهد مجله ی وال استریت – معقولانه در مورد به اصطلاح “بحران آب و هوا” می نویسد. قطعه:

چالش‌های کاهش گازهای گلخانه‌ای مدت‌هاست که برای افراد معدودی که به درک جمعیت‌شناسی، اقتصاد و فناوری انرژی اهمیت می‌دهند، آشکار بوده است. از آنجایی که افراد بیشتری شروع به درک این عوامل کرده‌اند، نشانه‌هایی وجود دارد که «بحران آب‌وهوایی» وارد فاز سوم Downs شده است، زمانی که اهداف بلندپروازانه با واقعیت‌های فنی-اقتصادی برخورد می‌کنند.

در اروپا، مصرف کنندگان علیه اقداماتی برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای شورش می کنند (شکست الزامات گرمایش خانه عواقبی برای انتخابات در بریتانیا، آلمان و هلند داشت) و صنعت در جستجوی انرژی ارزان تر عقب نشینی می کند. علیرغم یارانه های سخاوتمندانه، استقرار فناوری های کم انتشار در ایالات متحده نمی تواند اهداف کوتاه مدت را برآورده کند، چه رسد به افزایش پیش بینی شده تقاضای برق به دلیل مراکز داده، هوش مصنوعی و وسایل نقلیه الکتریکی. سرمایه‌گذاری‌های «سبز» بازده مالی رقابتی به همراه نمی‌آورد، و هزینه سالانه یک تلاش 30 ساله کربن‌زدایی، که بیش از 5 درصد اقتصاد جهانی تخمین زده می‌شود، بر بودجه‌های ملی سنگینی می‌کند. در عین حال، منطق علمی این گذار در حال تضعیف است زیرا انتظارات در مورد گرم شدن آینده کاهش می یابد.

بروس یاندل می پرسد: “از مهمانی چای بوستون تا اهداف تعرفه ای امروز: چه اتفاقی افتاد؟”

همکار من در مرکز مرکاتوس کریستین مک دانیل می نویسد فوربسدر برابر تمایل بیش از حد به سرزنش تجارت آزاد مقاومت می کند.

رامش پونورو یک درس تاریخ در مورد تورم برای زک کارتر دارد.

ایلیا مورتازاشویلی تحت تأثیر کتاب جدید جوزف استیگلیتز قرار نگرفته است. قطعه:

متأسفانه، استیگلیتز بیش از حد معمولی ادعا می کند که راه حل این مشکلات «تنظیم» است، بدون اینکه توضیح زیادی در مورد نحوه برخورد مقررات با چنین مشکلاتی اضافه کند. در اینجا او باید عمیق‌تر با بینش‌های یکی دیگر از برندگان نوبل اقتصاد، الینور اوستروم، درگیر می‌شد. استیگلیتز به تحقیقات اوستروم در مورد تنظیم مشترکات اشاره می کند – یعنی منابع مشترکی که همه می توانند از آنها استفاده کنند (و در غیاب قوانین حاکم بر نحوه استفاده مردم از آنها). اما او کار او را دفاع از «قانون‌گذاری» و نقد مالکیت خصوصی می‌داند.

اوستروم در این مورد بحث نکرد. اوستروم به جای مخالفت با مالکیت خصوصی، استدلال می‌کند که این یک سوال تجربی است که آیا مالکیت خصوصی، ترتیبات عمومی خارج از دولت یا کنترل دولتی مناسب‌ترین راه برای مدیریت مشترکات است. و هیچ چیز در آثار اوستروم حاکی از نقد گسترده مالکیت خصوصی نیست. آثار او کاملاً در چارچوب همان سنت لیبرال کلاسیک است که شامل هایک و فریدمن می شود.

مجله ی وال استریت ویلیام مک گورن، ستون نویس، «از بین رفتن بایرون دونالدز» را محکوم می کند. قطعه:

همانطور که براد ویلکاکس از موسسه مطالعات خانواده می گوید: “شکی نیست که ازدواج در سیاه پوستان آمریکا قبل از دهه 1960 قوی تر از بعد از دهه 1960 بود.”

ممکن است آقای دونالدز اشاره کرده باشد که اثرات مخرب جامعه بزرگ به جامعه سیاه پوست محدود نمی شود. چارلز موری یک کتاب کامل نوشت که چگونه جنگ علیه فقر در گسترش دولت رفاه نتایج مخربی برای طبقه کارگر سفیدپوست آمریکا نیز داشت. اینها شامل اختلالاتی است که گاهی به اشتباه تصور می‌شود منحصر به آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار فقیر است: فروپاشی خانواده و ازدواج، وابستگی به دولت، و بیگانگی مردان جوان از کار.

جک سولووی و جنیفر هادلستون به درستی این کلمات را به عنوان کلماتی که باید از آنها ترسید برچسب زدند: “من از دولت ایالتی هستم و اینجا هستم تا به خطرات هوش مصنوعی کمک کنم.”

ایلیا سومین مرحوم دیوید بواز را به یاد می آورد.



دیدگاهتان را بنویسید