هر سال کتابی را به عنوان کتاب سال جهانی شدن (که به عنوان گلوبی نیز شناخته می شود) نام گذاری می کنیم. این جایزه (افسوس!) کاملاً افتخاری است و با جایزه نقدی همراه نیست. اما اعلام جایزه این فرصت را به من می دهد تا توجه را به کتاب یا کتاب های اخیری که به ویژه درباره جهانی شدن روشنگر هستند، جلب کنم. برندگان قبلی در پایین ستون ذکر شده اند (همچنین مراجعه کنید اینجا و اینجا).
برنده امسال است پول و امپراتوری: چارلز پی کیندلبرگر و سیستم دلاری توسط پری مرلینگ، استاد اقتصاد سیاسی بینالملل در دانشکده مطالعات جهانی پاردی دانشگاه بوستون. این کتاب شرح حال فکری چارلز کیندلبرگر است که در سال 1948 پس از خدمت در خزانه داری ایالات متحده، هیئت مدیره فدرال رزرو، بانک تسویه حساب های بین المللی و وزارت امور خارجه ایالات متحده به MIT آمد. او نویسنده تعدادی مقاله و کتاب در مورد اقتصاد کلان بینالمللی و تاریخ اقتصادی است که مدتها پس از تاریخ انتشار اولیهشان مرتبط باقی ماندهاند. او در کار خود اغلب بر سیاست های مورد نیاز برای دستیابی به ثبات بین المللی در دنیایی از ارزها و سیاست های مختلف ملی تمرکز می کند. او در مورد شرایطی که منجر به رکود بزرگ شد و آنچه که برای جلوگیری از تکرار آن رویداد فاجعهبار باید انجام میشد، دیدگاه روشنتری داشت.
از جمله موضوعاتی که مرلینگ پوشش می دهد، تحول دیدگاه کیندلبرگر در مورد نقش اقتصادی جهانی دلار است. دلار تحت رژیم برتون وودز به ارز ذخیره بین المللی تبدیل شد که برای جلوگیری از تکرار هرج و مرج نسبی دهه 1930 طراحی شده بود. بانکهای مرکزی خارجی دلارها را برای تثبیت ارزش ارزهای خود نگه داشتند تا زمانی که ایالات متحده حاضر شد آن دلارها را با طلا مبادله کند. آنچه کمبود دلار در دوره پس از جنگ جهانی دوم بود، در دهههای 1950 و 1960 به مازاد دلار تبدیل شد و رابرت تریفین و دیگران ثبات پیوند با طلا را زیر سوال بردند.
از سوی دیگر، کیندلبرگر معتقد بود که دلار نقش مهمی در بینالمللی به عنوان یک ارز کلیدی دارد، همانطور که پوند در دوره قبل از جنگ جهانی اول انجام میداد. این مسئولیت ایالات متحده بود که سیاست های پولی را تعیین کند که وضعیت اقتصاد جهانی را در نظر بگیرد. در سال 1966 او به والتر سالانت و امیل دپره پیوست و مقاله ای در مورد آن نوشت اقتصاد دان، “دلار و نقدینگی جهانی: دیدگاه اقلیت”، که این دیدگاه را مطرح کرد که ایالات متحده به عنوان “بانکدار جهان” خدمت می کرد. به عنوان یک واسطه مالی در رابطه با اروپا که سپرده های کوتاه مدت صادر می کند و سرمایه بلندمدت را در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند. نتیجه یک سیستم پولی بین المللی برنامه ریزی نشده اما کارآمد بود. از این منظر، طلا یک حواس پرتی غیر ضروری بود.
به نظر میرسید که بحث بر سر ساختار نظام پولی بینالمللی زمانی پایان یافت که ریچارد نیکسون مبادله طلا با دلار را در سال 1971 پایان داد. ارزهای ثابت» با یورو. اما دلار در ترکیب پول بین المللی عقب نشینی نکرد. پایان برتون وودز همچنین به معنای پایان دادن به پذیرش کنترل سرمایه بود و سرمایه آزادانهتر به جریان افتاد، ابتدا در میان اقتصادهای توسعهیافته و سپس به کشورهای در حال ظهور. جریان سرمایه خصوصی در تامین مالی بدهی های شرکتی و دولتی اهمیت فزاینده ای پیدا کرد و در مورد تامین مالی خارجی، این ابزارهای بدهی (به ویژه اقتصادهای بازارهای نوظهور) به دلار تعیین شد.
در دهه 2000، وجود “چرخه مالی جهانی” بر اساس سیاست پولی ایالات متحده به طور گسترده پذیرفته شده بود. دلار در واقع ارز بین المللی بود، هرچند که این امر هم توسط بازارهای خصوصی و هم با احکام دولت تعیین می شد. پیر-اولیویه گورینشاس از دانشگاه کالیفرنیا برکلی و هلن ری از مدرسه بازرگانی لندن، با توضیح نقش مرکزی ایالات متحده، عنوانی را که کیندلبرگر و همکارانش در سال 1966 به دلار داده بودند، “سرمایه دار خطرپذیر” جهان به روز کردند.
یکی از مشهورترین کارهای کیندلبرگر از تحلیل او از رکود بزرگ ناشی شد. کارهای قبلی عموماً شیوع و/یا طول مدت بحران را ناشی از سیاستهای ملی ناقص میدانستند. کیندلبرگر متوجه شد که یک بعد بین المللی وجود دارد: فقدان کشوری که به عنوان رهبر در تامین کالاهای عمومی بین المللی لازم برای ثبات عمل کند. اینها شامل حفظ بازار باز برای کالاهای آسیب دیده، اعطای وام های بلندمدت و نظارت بر سیستم ثابت نرخ ارز، اطمینان از هماهنگی سیاست های کلان بین کشورها و عمل به عنوان آخرین راه حل وام دهنده است. در دهه 1930، بریتانیا دیگر قادر نبود به عنوان یک رهبر جهانی عمل کند، در حالی که ایالات متحده تمایلی به پذیرش این نقش نداشت. بینش کیندلبرگر اساس تعدادی از آثار معروف به «ثبات هژمونیک»، یکی از اصول اقتصاد سیاسی بینالمللی شد.
کیندلبرگر دیدگاه دیگری در مورد بی ثباتی مالی در کتاب خود ارائه کرد شیدایی، وحشت و شکست. همانطور که از عنوان آن پیداست، کتاب روایتی از بحران های مالی است که قدمت آن به گذشته برمی گردد و عناصر مشترک آنها. این کتاب اولین بار در سال 1978 منتشر شد. رابرت آلیبر پس از مرگ کیندلبرگر وظیفه به روز رسانی کتاب را بر عهده گرفت و در آخرین ویرایش (هشتم)، رابرت ان. مک کاولی جدیدترین نویسنده مشترک است.
کیندلبرگر در کتاب، مدل بی ثباتی مالی هیمن مینسکی را که یک مدل داخلی بود، گسترش داد تا بعد بین المللی را نیز در بر گیرد. مینسکی این فرضیه را مطرح کرده بود که گسترش و انقباض اعتبار به دنبال چرخه ای از جابجایی اولیه، رونق، سرخوشی، کسب سود و وحشت است. در یک زمینه جهانی، این چرخه را می توان با جریان های سرمایه بین المللی کوتاه مدت تقویت کرد که میزان اعتبار موجود در مراحل اولیه چرخه را افزایش می دهد. اما زمانی که شک و تردیدهایی در مورد پرداخت بدهی پروژه هایی که آنها تأمین مالی می کنند به وجود می آید، پول به سرعت از سرمایه گذاران خارجی برداشت می شود. خروج سرمایه خارجی نوسانات مراحل آخر چرخه را تشدید می کند. اقتباس کیندلبرگر از آثار مینسکی در طول بحران های اقتصادهای بازار در حال ظهور در دهه 1990، مانند بحران آسیایی و همچنین بحران مالی جهانی، به طور قابل توجهی پیش بینی کننده بود.
بنابراین مرلینگ با توضیح سهم کیندلبرگر در درک ما از اقتصاد جهانی خدمات ارزشمندی انجام داده است. از آنجایی که تحلیلهای او بر اساس مدلهای ریاضی یا آزمونهای اقتصادسنجی نبود، کیندلبرگر به اندازه همکارانش در MIT و جاهای دیگر که از این ابزارها استفاده میکردند، مورد احترام قرار نگرفت. اما گذشت زمان نشان میدهد که کیندلبرگر درک روشنی از نحوه کار جریان سرمایه و اعتبار و نیاز به نوعی نظارت دولتی داشت. عدم توجه به این اثر در زمانی که کیندلبرگر فعال بود، بیش از آنکه در مورد چارلز کیندلبرگر باشد، درباره چشمبندهای اقتصاد به ما میگوید.
“گلوب”
2016 برانکو میلانوویچ نابرابری جهانی
2017 استیون دی کینگ دنیای جدید گور: پایان جهانی شدن، بازگشت تاریخ
آدام آس 2018 Shattered: چگونه یک دهه بحران مالی جهان را تغییر داد
برانکو میلانوویچ 2019 سرمایه داری، به تنهایی
2020 تیم لی، جیمی لی ظهور کری
و کوین کولدیرون
2021 آنتونی السون قدرت دلار جهانی
جف گاردن سه روز در کمپ دیوید