دیو هبرت، فارغالتحصیل GMU Econ توضیح میدهد که به اصطلاح «کسریهای تجاری» «حسابداری به عنوان اقتصاد پنهان شده است». دو برش:
کسری های تجاری یکی از، اگر نگوییم، اشتباه ترین مفاهیم در تمام اقتصاد است. قانون Build America Buy America Act، که دومین سالگرد خود را در این ماه جشن می گیرد، به دنبال کاهش کسری تجاری با محدود کردن استفاده از کالاهای وارداتی برای پروژه های زیربنایی خاص است. ماه گذشته، پرزیدنت بایدن پیشنهاد کاهش کسری تجاری ما با چین را از طریق «سه برابر کردن نرخ تعرفه بر واردات فولاد و آلومینیوم از چین» داد. دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا گفت که او همچنین به دنبال کاهش تجارت از طریق تعرفه های تهاجمی است و “تعرفه 10 درصدی بر تمام واردات و بیش از 60 درصد تعرفه بر واردات چینی” برای ایجاد “حلقه ای در سراسر کشور” وضع کرده است. رئیس جمهور سابق و مشاورانش حتی تا آنجا پیش رفتند که کاهش ارزش دلار آمریکا را به عنوان ابزاری برای کاهش کسری تجاری پیشنهاد کردند. فقدان درک از اثرات کسری تجاری بر اقتصادها، واشنگتن دی سی را فرا گرفته است. زمان اصلاح این سوءتفاهم فرا رسیده است.
کسری تجاری تنها یک هویت حسابداری است، نه یک هویت اقتصادی.
علیرغم این حقیقت، سیاستمداران از هر قشری اساساً کسری تجاری را به عنوان یک منبع آسیب اقتصادی برای ملت در نظر می گیرند.
…..
سیاستمداران و روشنفکران آینده در هر دو جناح راست آمریکا و چپ آمریکایی که به کسری تجاری فکر می کنند و از آن به عنوان وسیله ای برای صحبت مقتدرانه در مورد وضعیت اقتصاد ایالات متحده استفاده می کنند یک چیز را آشکار می کنند: عدم درک خیره کننده از آنچه در مورد آن صحبت می کنند. . کسری تجاری فقط یک رقم حسابداری است، نه بیشتر و نه کمتر.
کلود بارفیلد تحریف اطلاعات تاریخی رابرت لایتیزر در مورد سیاست تجاری دولت ایالات متحده را تصحیح می کند.
هیئت تحریریه مجله ی وال استریت یک مورد دیگر را گزارش می دهد که نشان می دهد چگونه مذهب سبز اقتدارگرا می تواند مردم را بسازد. قطعه:
سازمان ملل متحد این روزها تقریباً درباره همه چیز ایدههای بدی دارد، اما گاهی اوقات حتی خلیج لاک پشت از خودش پیشی میگیرد. آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل، هفته گذشته دقیقاً این کار را انجام داد و گفت کشورها باید تبلیغات سوخت های فسیلی را ممنوع کنند.
آقای گوترش گفت: «بسیاری از صنعت سوختهای فسیلی به طرز بیشرمانهای سبز شدهاند – حتی زمانی که به دنبال کاهش سرعت اقدامات اقلیمی بودند. من از همه کشورها می خواهم که تبلیغات شرکت های سوخت فسیلی را ممنوع کنند. و من از رسانه های خبری و شرکت های فناوری می خواهم که از پذیرش تبلیغات سوخت های فسیلی خودداری کنند.
“Greenwashing” کلمه ای است که هشداردهنده های آب و هوا برای حمله به هر کسی که با آنها مخالف است استفاده می کنند. آقای گوترش قدرت اعمال محدودیت تبلیغاتی را ندارد و خدا را شکر. اما او از منبر خشن خود استفاده کرده است تا خواستار سانسور جهانی هر کسی باشد که از طرف صنعتی که بیشتر انرژی جهان را تامین می کند صحبت می کند. او می خواهد هر کسی را که به برنامه آب و هوای سازمان ملل نمی پیوندد سانسور کند.
فیل گرام و ترنس کیلی کتاب جدیدی را در مورد حماقت “سرمایه گذاری” ESG ویرایش کردند.
بیایید امیدوار باشیم که آنها موفق شوند: “سهامداران Anti-Woke دنبال هیئت مدیره شرکت ها می روند.”
جفری مایرون خبرهای خوب احتمالی را در مورد محدود کردن اقدامات جمهوری موز در مصادره دارایی های مدنی گزارش می دهد.
کریستوفر اسنودن می پرسد: «چرا جورج اورول سوسیالیست بود؟»
اورول به وضوح میتوانست خطرات سوسیالیسم را ببیند، اما از آنجا که معتقد بود سرمایهداری محکوم به فنا است و سوسیالیسم تنها بازی در شهر است، باید باور میکرد که میتوان از این خطرات اجتناب کرد و برند جمعگرایی آزادیخواهانهاش میتواند غالب شود. و بنابراین او به همان توضیح آرامشبخشی برای ظلم برادر بزرگ که برای بلشویکها داشت دست یافت – اینکه آنها از ابتدا بازیگران بدی بودند و هرگز واقعاً به سوسیالیسم اعتقاد نداشتند.
اکسل قیصر جوزف استیگلیتز را “حامی چپ رادیکال در آمریکای لاتین” توصیف می کند. قطعه:
مشارکت استیگلیتز در انتخابات ریاست جمهوری 2021 شیلی از همان الگوی همسویی ایدئولوژیک با پوپولیسم چپ رادیکال پیروی می کند. اندکی قبل از دور دوم انتخابات استیگلیتز، همراه با دیگر اقتصاددانان چپ مانند ماریانا مازوکاتو و توماس پیکتی، نامه ای سرگشاده را امضا کردند که در آن حمایت از نامزد سوسیالیست گابریل بوریچ را با این عبارات اعلام کردند: «ما در برنامه گابریل بوریچ، نامزد انتخاباتی، این گشودگی به آینده را می بینیم، این راه ایجاد یک اقتصاد جدید. این اهداف بلندپروازانه را ارائه می دهد. اهداف آن قابل اجرا هستند و به حفظ ارزش های دموکراتیک کمک می کنند. این یک استراتژی مدرن برای بسیج یک دستور کار تولیدی پویا و پایدار است که قادر به دستیابی به رشد، برابری و توسعه باشد.
نامه جیسون تیلور، اقتصاددان دانشگاه مرکزی میشیگان در نامه امروز مجله ی وال استریت عالیه:
در حالی که من برای پروفسور بلیندر احترام زیادی قائلم، نقص منطق توزیعگرایانه او به او خیره میشود. او شکایت دارد که هزینه های رفاهی دولت که خانواده های کم درآمد، افراد مسن، معلولان، بیماران، بیکاران و جوانان را هدف قرار می دهد، سهم کمتری از تولید ناخالص داخلی در ایالات متحده نسبت به فرانسه و آلمان دارد.
اما سرانه تولید ناخالص داخلی ایالات متحده بسیار فراتر از فرانسه و آلمان است، بنابراین میزان هزینه های رفاهی ایالات متحده به ازای هر نفر از این دو کشور به طور سنتی بازتوزیع می شود – بیش از 19000 دلار در ایالات متحده در مقابل بیش از 15000 دلار در آلمان و فرانسه. (اگر تولید ناخالص داخلی با برابری قدرت خرید مقایسه شود، هزینههای اجتماعی سرانه در این سه کشور نزدیکتر است، اما ایالات متحده همچنان جلوتر است.)
توزیعکنندگان (اعم از بازتوزیعکننده یا قبلی) آنقدر روی اطمینان از یکسان بودن تکه پای همه تمرکز میکنند که مهمترین عامل در شرایط انسانی را نادیده میگیرند: واقعاً چه مقدار از پای همه را به دست میآورند؟ تاریخ نشان میدهد که سیاستهایی که به شدت بر حقوق صاحبان سهام تمرکز میکنند، در طول زمان منجر به کاهش بسیار کمتری میشوند و آسیبپذیرترین افراد از این کمبود بیشتر رنج میبرند. همانطور که میلتون فریدمن دوست داشت بگوید، “هیچ چیز به اندازه نیت خوب نمی تواند آسیب برساند.”
فیل مگنس بهطور قابلتوجهی نسبت به بسیاری از دستنویسهای احمقانه کارل مارکس عذرخواهی نمیکند.