دوست انگلیسی-آمریکایی من یان موری این قطعه را برای من فرستاد. افسوس که از آن نیست زنبور بابل:
“بدون یک استراتژی صنعتی، معامله تجاری شما هر چه باشد، آنقدر فروش نخواهید داشت که بتوانید در دنیا بپردازید.”
اقتصاددان ارشد سابق در BofE [Bank of England] اندی هالدن می گوید که یک استراتژی صنعتی با تمرکز صادرات قوی به اندازه تضمین یک توافق تجاری جدید با اتحادیه اروپا مهم است.
منظور آقای هالدان چه می تواند باشد؟ ظاهراً او معتقد است که اگر دولت انگلیس تعرفه های حمایتی بر واردات A، B و C وضع نکند و به تولید و صادرات کالاهای X، Y و Z یارانه ندهد، مردم انگلیس در کل واردات بیش از حد و صادرات بسیار کم خواهند داشت. اما من به طور جدی تعجب می کنم که منطق (غیر) منطقی است که او برای رسیدن به این باور استفاده می کند.
آیا آقای هالدان پیشنهاد می کند که اکثر مردم بریتانیا، مگر اینکه از سوی دولت وادار به خرید کمتر از این محصولات و تولید بیشتر آنها شود، با تامین مالی مصرف بیش از حد خود با بدهی ورشکست خواهند شد؟ اگر چنین است، آیا مردم بریتانیا به عنوان یک قاعده واقعاً آنقدر شخصاً غیرمسئول هستند که خود را به این مخمصه بیاورند؟ و آیا وام دهندگان افرادی که تمایل به مصرف ناپایدار دارند و بدهیهای بیشتری را به عهده میگیرند، نرخهای بهرهای را که برای این خرافگذاران بریتانیایی میگیرند افزایش نمیدهند یا صرفاً وام دادن به آنها را متوقف نمیکنند؟ از این گذشته، وام دهندگان معمولاً زمانی ضرر می کنند که بدهکاران آنها ورشکست می شوند یا وام های خود را با پول مستهلک شده بازپرداخت می کنند. آیا اعضای پارلمان – که در نهایت توسط همین بریتانیاییهای ظاهراً درمانده انتخاب شدهاند – بیشتر از وامدهندگان متوجه میشوند که به وامگیرندگان بریتانیایی اعتبار زیادی داده شده است؟
به یاد داشته باشید که اقتصاد بازار یک شرکت با ترازنامه یا صورت سود واقعی نیست. اگر بریتانیاییها در مجموع بیش از توان خود مصرف میکنند، این نتیجه تنها به این دلیل رخ میدهد که بسیاری از افراد، خانوادهها، مشاغل بریتانیایی، یا دولت به این شیوه غیر مسئولانه عمل کرد. با این حال، هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم افراد، خانوارها یا شرکتها به طور کلی تا این حد غیرمسئول هستند – یا اگر چنین بودند، بازارهای مالی مدتهاست که به آنها اجازه میدادند تا اینقدر غیرمسئولانه عمل کنند. تنها دولت بریتانیا باقی می ماند – که برخلاف افراد خصوصی، خانوارها و مشاغل، می تواند پول دیگران را خرج کند (از جمله پول مالیات دهندگانی که هنوز متولد نشده اند). بحث این که به تنها مؤسسهای در بریتانیا که میتواند برای مدت طولانی از مصرف واقعی فراتر از توان خود رها شود، باید این قدرت را داشته باشد که به دیگران بگوید چه چیزی را میتوانند و چه چیزی را نمیتوانند و در چه شرایطی مصرف کنند.
یا شاید آقای هالدان معتقد است که در غیاب “استراتژی صنعتی” بریتانیا، چینی ها، آمریکایی ها، فرانسوی ها و سایر غیرانگلیسی ها به طور جمعی و برای آینده نامعلومی هدیه کالاها و خدمات به مردم بریتانیا البته این باور احمقانه است. اما اگر درست بود، مردم بریتانیا باید به جای رد آن از آن استقبال کنند.
یا شاید این اقتصاددان ارشد سابق در BoE پیشنهاد می کند که در غیاب یک “استراتژی صنعتی” بریتانیا، بریتانیا کسری حساب جاری (یا تجاری) منظمی خواهد داشت. اگر چنین است، او – مانند بسیاری دیگر – تجارت بینالمللی را کاملاً اشتباه میداند.