من از اعتراض جیم گلس، کامنتگذار EconLog به پست مهمان در 17 ژوئن من در EconLog تعجب نمیکنم – پستی با عنوان عمداً تحریکآمیز، “تجارت هیچ بازنده ای ندارد”. این نظر آقای گلس است:
من همه طرفدار تجارت آزاد هستم. بنابراین من باید استدلال کنم که این نوع لفاظی *به* دلیل تجارت آزاد در میان کسانی که بیشتر به اقناع نیاز دارند آسیب می رساند.
کسی که واقعاً از تجارت ضرر می کند، کسی است که اگر هرگز بخشی از جامعه ای نبود که در آن تجارت وجود داشت، زندگی اش بهتر بود… آن کارگر، حتی اگر شغل خوبی را از دست بدهد، برای زندگی در یک تجارت بسیار بهتر است. اقتصاد نسبت به اینکه اقتصادش از بقیه دنیا قطع شود.
من قبلاً در مسیر انبوه 128 شغل خوبی در صنعت نساجی داشتم. سپس تجارت نساجی باز شد و کل صنعت از بین رفت. من الان در بهزیستی هستم و در زیرزمین پسر عمویم زندگی می کنم. و شما می گویید که من *ضرر * نکرده ام؟ در مقایسه با اینکه آیا من در یک دیستوپی فانتوم “بریده از بقیه جهان” زندگی می کردم؟ چی؟؟ همچنین، آیا این استدلال را به تجارت محدود می کنید؟ بگو 2009 است.
من در تصادف املاک و مستغلات نابود شدم. اما شما می گویید که من هیچ “زیانی” واقعی نداشته ام – در مقایسه با زندگی در یک کشور عقب مانده فقیر و بدون حق مالکیت املاک؟ مثل چین مائو؟؟ پس این «زیان» ۷ رقمی در ترازنامه من چیست که حسابدار، وکیل و قاضی ورشکستگی من مدام در مورد آن صحبت می کنند؟
برای افرادی که باید متقاعد شوند که از تجارت حمایت کنند – بازنده ها و طرفداران آنها – این استدلال حتی بدتر از “تجارت خوب است زیرا سود برنده ها بر ضرر شما بازنده ها بیشتر است” زیرا اضافه می کند “به علاوه، بازندگان واقعاً بازنده هستند”. آنها نیستند آنها به هیچ وجه گم شده اند، اما در واقع وضعیت بهتری دارند، زیرا آنها این فرصت را داشته اند که ضررهای شما را متحمل شوند. ما، برندگان، اکنون این واقعیت را برای شما بازنده ها توضیح خواهیم داد و به شما یاد خواهیم داد که چه چیزی باید باشید سپاسگزار برای بودن بهتر برای داشتن این فرصت فقط تصور کنید که همه شما در کنگو زندگی می کنید.
این را به افرادی که رنج کشیده اند بگویید ضررهای واقعی قابل اندازه گیری $$$$ و متحدان آنها آنها را تماشا کنید که چنگال ها و مشعل ها را برمی دارند و برای حمایت از ترامپ و تعرفه های 60 درصدی او بیرون می آیند.
در اینجا پاسخ من است (در اینجا کمی اصلاح و گسترش یافته است) که به عنوان یک نظر برای پاسخ قابل درک آقای گلس ارسال کردم:
آقای گلس: میبینم چی میگی. اگر هدف من فروش تجارت آزاد به رای دهندگان امروزی بود، متفاوت از خودم می نوشتم و صحبت می کردم. اما هدف من این است که تا آنجایی که می توانم آن را در مورد مسائل اقتصادی به ته حقیقت برسم، و سپس آن حقیقت را تا جایی که استعدادهای ضعیفم اجازه می دهد به وضوح بیان کنم.
خیر کسی که شغل خاصی را از دست می دهد با یک استدلال انتزاعی کاملاً کاهش می یابد که نشان می دهد از دست دادن آن شغل خاص نتیجه یک بخش عادی و در واقع ضروری از یک فرآیند اقتصادی بزرگتر است که برای اکثر مردم سود ایجاد می کند – سود حتی با جریانی از زمان، برای فردی که شغل خود را از دست می دهد. من مطمئناً این واقعیت را درک می کنم و فکر نمی کنم زمانی که گوینده یا نویسنده یک اقتصاددان باشد، متوقف نمی شود. از دست دادن شغل بدون در نظر گرفتن منبع از دست دادن شغل، تجربه ناخوشایندی است. این ناراحتی برای فرد بیکار با مواجهه او با حتی درخشان ترین استدلال تحلیلی که چرا از دست دادن شغل عادلانه است، تا حد زیادی کاهش نمی یابد. و تیاگر مشاغل به دلیل واردات، فناوری، یا صرفاً تغییر در ذائقه مصرفکنندگان که ربطی به تجارت یا فناوری ندارند، از بین بروند، واقعیت آن صادق است.
با این حال، آن شخص، حداقل در آمریکا، که شغل خود را از دست می دهد، احتمالاً از اینکه شغلش به دلیل فناوری یا تغییر ذائقه مصرف کننده از دست رفته است، احساس ناراحتی بیشتری می کند تا زمانی که آن شغل به دلیل واردات از دست برود. آن شخص کاملاً نمی داند که چرا اگر شغلش به دلیل فناوری یا تغییر ذائقه از دست برود، کمتر احساس آزرده شدن می کند – کمتر قربانی بی عدالتی قابل پیشگیری می شود تا اینکه به دلیل واردات از دست برود. اما این از پذیرش گسترده همشهریان ما (و احتمالاً توسط این فرد) ناشی می شود که هیچ یک از ما حق نداریم دیگران را از استفاده از فناوری های جدید یا تغییر ترجیحات آنها منع کنیم.
با این حال، هیچ اضطرابی برای ابراز تاسف از تأثیرات تجارت وجود ندارد – اثراتی که واقعاً از نظر اقتصادی با تغییرات در فناوری یا ترجیحات مصرف کننده تفاوتی ندارند. صرف نظر از وضعیت عاطفی ای که انجام این وظایف در دیگران ایجاد می کند، وظیفه مناسبی برای اقتصاددان است که به این تناقض اشاره کند. از نقطه نظر صرفاً علمی، من بر استدلال خود مبنی بر اینکه هیچ بازنده ای در تجارت بین المللی وجود ندارد، می ایستم و آرزو می کنم بر این اساس قضاوت شود، نه اینکه چقدر خوب یا بد توسط کارگرانی که شغل خود را از دست می دهند شنیده می شود. به واردات
و در اینجا یک امید وجود دارد: همانطور که مردم به طور کلی پذیرفته اند، هر چند با اکراه، شکایت از مشاغل از دست رفته به دلیل پیشرفت های تکنولوژیکی یا تغییر ذائقه مصرف کننده ناپسند است، ممکن است روزی آنها نیز همین احساس را در مورد شکایت از تجارت مشاغل از دست رفته داشته باشند. اما این آخرین تحول خوشحال هرگز اتفاق نخواهد افتاد، اگر، چون نمیخواهیم احساسات افرادی را که به دلیل واردات شغل خود را از دست میدهند، جریحه دار کنیم، بر این دروغ پافشاری کنیم که تفاوت فاحشی بین تجارت و سایر منابع از دست دادن شغل وجود دارد.
من دقیقا به این اعتقاد دارم زیرا بسیاری از مردم مایل نیستند به این نکته اشاره کنند که از دست دادن شغل به دلیل واردات هیچ تفاوتی با از دست دادن مشاغل ناشی از سایر منابع تغییر اقتصادی ندارد (که بیشتر آنها، به ویژه در کشوری به بزرگی ایالات متحده، صرفاً داخلی هستند) که افرادی که امروزه شغل خود را به دلیل واردات از دست می دهند، به شیوه ای که شما به درستی درک می کنید، واکنش نشان می دهند. این یک واکنش مبتنی بر درک نادرست از اقتصاد و اخلاق ناقص است. هر چه مدت بیشتری در امتناع از پذیرش این موضوع پافشاری کنیم که هیچ چیز منحصر به فردی در تجارت وجود ندارد که مشاغل خاص را از بین می برد، متقاعد کردن عموم مردم که سیاست های تجارت آزاد واقعاً به نفع آنها است دشوارتر خواهد بود.