البته، از یک جهت غیرقابل انکار است که ثروت به صورت اجتماعی خلق می شود، اما به معنایی که دقیقاً برعکس آن چیزی است که مارکس، ژاکوبن یا پیکتی می فهمد. ما میتوانیم نتایج بیشتر و بهتری به دست آوریم، اگر همکاری کنیم – بهویژه، اگر در کارهای تولیدی خود تخصص داشته باشیم و سپس ثمره کار خود را با ثمره کار افراد دیگر که همه داوطلبانه ارائه میشوند مبادله کنیم. هر چه تعداد افرادی که در این تلاش مشترک شرکت می کنند بیشتر باشد، میزان ثروت ایجاد شده برای هر فرد بیشتر است. یک سیستم پیشرفته تخصصی و مبادله به هر فردی اجازه می دهد تا بسیار بیشتر از آنچه که می تواند به تنهایی تولید کند، مصرف کند. هر فرد در جامعه مدرن روزانه کالاها و خدماتی را مصرف می کند که با تلاش، خلاقیت و همکاری افراد بی شمار و در برخی موارد به معنای واقعی کلمه تولید می شود. میلیاردها به اشخاص حقیقی
با این حال، برای اینکه این همکاری اجتماعی مولد رخ دهد و ادامه یابد، هر فردی باید به اندازه کافی در مورد اینکه چگونه می تواند به بهترین شکل به همنوعان خود کمک کند، آگاه باشد. و به درستی برای انجام این کار تحریک شود. این اطلاعات و آن مشوقها از قیمتها، دستمزدها و سایر سیگنالهایی میآیند که در بازارهای آزاد ظاهر میشوند و تنظیم میشوند. این درک خلق اجتماعی ثروت، اهمیت این سیگنال های بازار و خطر تداخل با آنها را روشن می کند. این همچنین درک این تصور عرفانی را که ثروت توسط نیروهای اجتماعی مستقل از نهادهای انسانی، کنش انسانی و انگیزهها و محدودیتهایی که کنش انسان را هدایت میکند، ایجاد میکند، غیرممکن میسازد.
مهم این است که این مشوق ها و محدودیت ها وجود داشته باشد در حاشیهکه به این معنی است: اگرچه همه ما بخشی از یک اقتصاد وسیع و جهانی هستیم که در آن غریبه های بی شماری کارهای مختلف زیادی انجام می دهند، تقریباً هیچ یک از آنها تحت کنترل فردی ما نیست، هر یک از میلیون ها تصمیم روزانه توسط اطلاعات منحصر به فرد، محدودیت ها هدایت می شود. و مزایای مورد انتظاری که هر فرد در هر لحظه تصمیم گیری با آن روبرو می شود. در اقتصاد بازار، هر فردی می تواند کنترل قابل توجهی بر تصمیمات و اقدامات خود داشته باشد و انجام می دهد. اگر اطلاعات در دسترس برای هر فرد به طور منطقی دقیق باشد، اگر هر فرد به طور مناسبی از دخالت در فرآیند تصمیم گیری دیگران محدود شده باشد، و اگر هر فرد آزاد باشد، در چارچوب این محدودیت ها، آن دسته از اقداماتی را که بهترین می داند، انتخاب کند. هر فرد برای خود به گونهای عمل میکند که وقتی با اعمال دیگران ترکیب شود، به تولید انبوه ثروت کمک میکند.
اگرچه «اجتماعی» است به این معنا که این سیستم بازار خلق ثروت شامل تعداد بیشماری از غریبهها میشود که همگی برای تولید ثروت همکاری میکنند، اما تنها در صورتی کار میکند که هر یک از افراد راه هایی را انتخاب می کند و عمل می کند که به خلق ثروت کمک می کند. و افراد معمولاً تنها در صورت محرک هایی که هر کدام با آنها روبرو می شوند، این راه ها را انتخاب کرده و عمل می کنند به عنوان افراد آنها را به انجام این کار ترغیب کنید.
ژاکوبنها، مارکسیستها، پیکتی و بیشتر مترقیها فقط به «اقتصاد» نگاه میکنند، با این فرض که این ارگانیسم ابتدایی با اراده خود است که تمام ثروتی را که مشاهده میکنیم تولید میکند، و بنابراین «اقتصاد» ارادهاش را بر سرمایهگذاران، کارگران و کارگران تحمیل میکند. مصرف کنندگان . اما آنها عمیقاً در اشتباه هستند. تصمیم گیرندگان اساسی در هر اقتصادی افراد هستند. ثروت کم یا زیاد بسته به این که افراد چقدر یا کم ترغیب به انتخاب و عمل به روش هایی شوند که منجر به تولید ثروت می شود، تولید می شود. به هر حال، دلیلی وجود دارد که چرا ثروت “اجتماعی” در کشورهایی مانند ایالات متحده، سوئد و سنگاپور چندین برابر بیشتر از ثروت “اجتماعی ایجاد شده” در کشورهایی مانند کوبا، ونزوئلا و مالاوی است.