آقای W__:
از ایمیلی که در پاسخ به دفاع غیررقابتی من ارسال کردید متشکرم. شما یک نکته مرتبط را مطرح میکنید که (آنطور که من میفهمم) این است: هزینههای تراکنش، مذاکره با شرایط سفارشی قرارداد را برای کارکنان غیرممکن میکند. بنابراین، شرکت های بزرگ به کارگران شرایطی را ارائه می دهند که آن را ترک کنند. بنابراین، بسیاری از کارگران خود را تحت قراردادهای کاری کمتر از حد ایده آل کار می کنند.
فعلا دو تا فکر دارم
اولاً، هزینههای مبادله به اندازه هزینههای سوخت، فضای اداری و سایر نهادههای مورد استفاده برای اداره تجارت واقعی و مرتبط هستند. و همانطور که هزینه، مثلاً سوخت باعث میشود کسبوکارها در مصرف سوخت صرفهجویی کنند، هزینههای مبادله نیز باعث صرفهجویی در معاملات میشود. بنابراین، پس انداز معاملات، میزان سفارشی شدن قراردادهای کاری را به ترجیحات شخصی هر کارگر محدود می کند. درجه بهینه سفارشی سازی قرارداد کار برای انعطاف پذیری و شخصی سازی کامل کافی نیست. با توجه به هزینه های معامله، این نتیجه در واقع مطلوب است، نه مایه تاسف.
اگر یک شرکت با اجازه دادن سفارشی سازی بسیار کم قرارداد اشتباه کند، شرکت هایی که سفارشی سازی بیشتری ارائه می دهند تعداد نامتناسبی از کارگران با کیفیت بالا را جذب خواهند کرد. نتیجه این خواهد بود که شرکت اشتباه سفارشی سازی بیشتری ارائه می دهد یا سهم بازار آن تا زمانی که ورشکسته شود کاهش می یابد. به عبارت دیگر، ناتوانی برخی از کارفرمایان در ارائه سفارشی سازی بهینه قرارداد کار، فرصت های سودآوری برای سایر کارفرمایان است. (اتفاقاً در مورد شرکتی که ارائه می دهد نیز همینطور است زیاد سفارشی سازی قرارداد.)
نتیجه این واقعیت این است که باید یک فرض قوی وجود داشته باشد که درجه غالب سفارشیسازی قرارداد بهینه است – به این معنی که اگر درجه سفارشیسازی بیشتر بود، هزینه ارائه این سفارشیسازی اضافی برای کارفرمایان آنقدر زیاد بود که برخی دیگر شرایط اشتغال، مانند دستمزد، کمتر خواهد بود.
دوم، تنها شرطی که تحت آن رقابت توضیح داده شده در بالا به طور کلی در ارائه سفارشی سازی بهینه قرارداد شکست خواهد خورد، این است که کارفرمایان به طور همزمان قدرت انحصاری بر استخدام نیروی کار داشته باشند. و قدرت انحصاری در فروش محصول در واقع، این شرایط بسیار بعید است. اما حتی اگر بپذیریم که این شرایط حاکم باشد، پرونده ممنوعیت بندهای غیر رقابتی همچنان ضعیف است. دلیل آن این است که ممنوعیت بندهای غیر رقابتی هیچ کمکی به حل مشکل اساسی نخواهد کرد. ممنوعیت بندهای غیررقابتی به سادگی باعث میشود که کارفرمایان با کاهش ارزش دستمزد کارگران، مزایای جانبی یا سایر شرایط قراردادهای کاری، ارزش از دست رفته چنین بندهایی را برای خود درک کنند.
اتهام شما مبنی بر اینکه «بسیاری از شرکتهای بزرگ در برخی مواقع شخصیت یک دولت را به خود میگیرند، حتی اگر افراد خصوصی باشند»، اتهامی است که من به شدت با آن مخالفم، اما این موضوعی است برای پاسخ بعدی.
در دسترس شما،
دونالد جی. بودرو
استاد اقتصاد
و
کرسی مارتا و نلسون گچل برای مطالعه سرمایه داری بازار آزاد در مرکز مرکاتوس
دانشگاه جورج میسون
Fairfax, VA 22030