فیلیپ هامبرگر، استاد حقوق دانشگاه کلمبیا، نسبت به تصمیم اخیر دیوان عالی ایالات متحده در این باره کاملاً انتقاد می کند مورتی در مقابل میسوری. دو برش:
با این حال، متمم اول در مورد اجبار چیزی نمی گوید. بلکه بین «محدودیت» آزادی بیان و «ممنوعیت» اعمال آزادانه مذهب تمایز قائل می شود. همانطور که با جزئیات زیاد توضیح داده ام، این اصلاحیه بدین ترتیب روشن می کند که معیار قانون اساسی برای نقض گفتار کوتاه کردن یعنی محدودیت آزادی بیان، نه اجبار. محدود کردن آزادی صرفاً متمم اول را نقض می کند.
دادگاه در مورتیاما معنی کلمه “کاهش” را تشخیص نداد. این تا حدی به سؤال ثابت مربوط است. اثبات اینکه صدمات شاکیان را می توان در دولت ردیابی کرد بسیار دشوارتر است اجبار به جای اینکه نشان دهند که آنها برای دولت قابل ردیابی هستند کوتاه کردن آزادی بیان مهمتر از آن، اگر دادگاه کلمه «کاهش» را در متمم اول به رسمیت میشناخت، برای دولت روشن میکرد که نمیتواند از پنهانکاری برای فرار از سانسور استفاده کند.
سایر فاجعه های اعتقادی شامل بی تفاوتی گاه به گاه دادگاه به حقوق شنوندگان یا خوانندگان است – حق سخنرانان برای شنیدن سخنان دیگران. دادگاه این حقوق را مستقل از حقوق سخنرانان در نظر گرفت و بنابراین به این نتیجه رسید که همه را به شکایت از دولت دعوت می کند.
اما حقوق شنوندگان به وضوح در متمم اول متمم زمانی است که به عنوان حق سخنرانان برای شنیدن سخنان دیگران درک شود، زیرا برای سخنرانان ضروری است که سخنان خود را تدوین و اصلاح کنند. حق با گوینده استبا بنابراین، شنیدن آنچه دیگران برای گفتن دارند در قلب حقوق شنوندگان قرار دارد. از این درک متواضع از حقوق شنوندگان، حقوق شاکیان به عنوان شنوندگان باید به عنوان بخشی از حقوق آنها درک شود بلندگوها – تحلیلی که از ترس های قضایی هذلولی مبنی بر اجازه دادن به هر کسی برای شکایت جلوگیری می کند.
…..
بنابراین، به دلایل متعدد، مورتی شاید بدترین تصمیم سخنرانی در تاریخ آمریکا باشد. در مواجهه با گستردهترین سانسور در تاریخ آمریکا، این تصمیم نه واقعیتهای سانسور را به رسمیت میشناسد و نه موانع قانون اساسی در برابر آن. در واقع، این حکم از ادامه سانسور فدرال بر پلتفرم های رسانه های اجتماعی دعوت می کند. با انجام این کار، این تضمین می کند که یک چرخه انتخاباتی دیگر توسط سانسور دولتی به خطر بیفتد و جامعه زمانی آزاد را به شبح بردگی ذهنی محکوم کند.
مجله ی وال استریت مقاله نویس آلیسیا فینلی توضیح می دهد که “فائوچی و کارشناسان پزشکی یک کارت حافظه به بایدن دادند.” قطعه:
تلاش ضعیف دکتر فائوچی برای توضیح مه روانی رئیس جمهور، نمونه دیگری از بی اعتمادی آمریکایی ها به کارشناسان فرضی است. آنها زمانی وانمود میکنند که برای اهداف سیاسی آنها مناسب است و اغلب هر کسی را که جرأت کند فریبکاریهای آنها را به چالش بکشد، تحقیر میکنند. آنها این کار را با مشکلات شناختی آقای بایدن انجام دادند، همانطور که با قرنطینه کووید، تعطیلی مدارس، دستورات ماسک و نظریه نشت ویروس آزمایشگاهی انجام دادند. لیست ادامه دارد.
مجله ی وال استریت اندی کسلر، ستون نویس، از نوآوری آمریکا و جذابیت آن برای سرمایه گذاران جهانی تمجید می کند. قطعه:
با وجود دستکاری های چین، دلار ارز ذخیره است و خواهد ماند. بازدید از کاستاریکا را با رنمینبی چینی امتحان کنید. یا بیت کوین. چین کارخانه ما است، اگرچه اکنون در حال کاهش است. من مطمئن هستم زمانی که آنها آشفتگی سوسیالیستی را که بریتانیا برایشان به وجود آورده بود، اصلاح کنند، تولید در نهایت به هند منتقل خواهد شد. من این را عجله می کنم.
آمریکا مستقل از نفت است. متشکرم، فرکینگ افقی. با لغو ممنوعیت LNG توسط دولت بایدن، میتوانیم به اندازه کافی LNG به اروپا و ژاپن صادر کنیم تا آنها را از روسیه و خاورمیانه مستقل کنیم.
ما در زمینه داروسازی پیشرو هستیم. و ما بهترین سلاح ها و ارتش را داریم. فیلمها و برنامههای تلویزیونی ما، حتی آنهایی که با سخنرانیهای اجتماعی همراه هستند، پرفروشهای جهانی هستند. و ما بیشتر تولید می کنیم. از سال 2010 تا 2023، رشد اقتصادی تجمعی در ایالات متحده 34 درصد در مقابل 21 درصد برای اتحادیه اروپا است.
چرا؟ ساده: سرمایه در جایی جریان مییابد که به بهترین شکل با آن برخورد میشود. سرمایه نیز مانند کارآفرینان به دنبال فرصت، شایستگی و مزیت است. دموکراسی سیستم سیاسی منتخب است زیرا سرمایه داری را به بهترین نحو ممکن می سازد. هوش مصنوعی مولد و مدلهای زبان بزرگ به انبوهی از سرمایه نیاز دارند و بازارهای ما ملزم به ارسال Nvidia به ماه هستند.
بله، ما مانند اروپا مقررات بیش از حد داریم، اما سیستم اقتصادی ما جعبهای از پیشرفت است، به این معنی که هر کسی که استعداد دارد میتواند وارد شود و بازی کند، سرمایه جمع کند و قلعه بسازد. در جاهای دیگر، به اصطلاح نخبگان، اقتصاد را اغلب به زمین می رانند. پسر حزب به جای یک کارآفرین شایسته سرمایه می گیرد. شکارچی در اینجا استثناست نه قاعده.
بری براونشتاین به ما هشدار می دهد که “مراقب روایت آرامش بخش که جدیت فزاینده یهودی ستیزی را کم اهمیت می کند” باشیم. دو برش:
بازار به کسانی که همدلی واقعی با مشتریان خود دارند پاداش می دهد. کارآفرینان همدل می توانند خود را به جای مشتریان خود قرار دهند و در نظر بگیرند که چگونه به بهترین نحو به آنها خدمت کنند. فرآیند بازار که توسط حاکمیت قانون حمایت می شود، همدلی و احترام به دیگران و یک جامعه صلح آمیز و مرفه را تسهیل می کند.
پس چرا من می گویم که یهودی ستیزی احتمالاً رشد می کند؟ هر چه بیشتر از پیوندها و وابستگی هایی که تجارت ایجاد می کند دور شویم، فضای بیشتری برای نفرت بدوی برای اشغال ذهن ما ایجاد می شود.
روشنفکرانی که آمیزهای سمی از سیاستهای هویت، نظریه نژاد انتقادی و مارکسیسم را آموزش میدهند، مؤسسات آموزشی و سایر نهادهای ما را ربودهاند. “مطالعات قومی آزادیبخش (LES)” که از “مدل آزادی مبتنی بر مارکسیست و مائوئیست” استفاده می کند.[s]” در برخی از کلاس های کلاس K-12 تدریس می شود. آنچه هلن پلاکروز و جیمز لیندسی آن را «نظام کاست عدالت اجتماعی» می نامند، یهودیان را به دلیل موفقیت اقتصادی آنها به عنوان ستمگر می شناسند.
در کتاب شما مارکسیسمتوماس سوول اشاره می کند که مارکس به عنوان یک روشنفکر بدون «مسئولیت» در قبال معیشت خود و «پیامدهای اجتماعی» «بینش» خود زندگی می کرد. سوول امروز توضیح می دهد: “روشنفکران از نوعی ایزوله در برابر عواقب خطا لذت می برند، به گونه ای که هیچ تاجر، یا رهبر نظامی، یا مهندس یا حتی مربی ورزشی نمی تواند.”
…..
امروزه در دانشگاه، طرز فکر «ما» و «آنها» بخش عمده ای از برنامه درسی فعلی است. فرض این است که اگر نمی توانید چیزی از زندگی خود بسازید، به این دلیل است که “آنها” شما را متوقف کرده اند. از نظر تاریخی، یهودیان به طور غم انگیزی متوجه نقش غیرقابل توجیه “آنها” شده اند که بر آنها تحمیل شده است.
امروزه، اساتید و مدیران کالج، دانشجویان را از قرار گرفتن در معرض ایده های متفاوت از ایده های خود محافظت می کنند. مارکس هرگز نمی خواست با عواقب هوش عاطفی و اخلاقی پایین خود روبرو شود. چند دانشجو مانند مارکس نمی خواهند با چالش های هوش هیجانی و اخلاقی پایین خود روبرو شوند؟